منم خانواده ام همین بودن
مادرم خودش را میکشت که من نشینم پشت ماشین داداشم که مجرد بود.داداشای متاهلمم که اصلا نمیدادم خودشون یا زناشون.
ولی خود مامانم چون داداشام نمیذاشتن جلو بشینه و زنشون پیششون مینشست، رفت گواهی نامه بگیره، هی رد میشد...
یبار دوستم با ماشین شوهرش اومد خونه مون، ماشینشو گرفت و ضد به دیوار
سپر داغون شد...
انقدر جلو خودشو شوهرش خجالت کشیدم...
هیچوقت نداشتن بشینم، تالار ازدواج کردم.
شوهرم باورش نمیشد بلد نیستم رانندگی...
البته گواهی نامه داشتم.
آنقدر ماشین داد دستم تا عالی شدم.