میفهمم چی میگی با تمام وجودم میفهممت
به قول مامانم میگه شب خاییدیم صبح بیدار شدیم با سگا خویش و قوم شدیم.
اینام دست کمی از خونواده شوهرت نداشتن ولی نشوندمشون سر جاشون خیلی اذیت شدم مریض شدم روحی و جسمی ولی موفق شدم شوهرمم خیلی مقاومت میکرد ولی من کم نمیاوردم هر بدی که در حقم کردن مکرشون رو به خودشون برگردوندم
خودم حریفم نیاز به شوهرم نداشتم ک دفاع کنه
ولی توقع دفاع ازش داشتم اونم اهمیت نمیداد ولی به مرور فهمید چه کفتارایی هستن
خوشحالم که عین اشغال پرتشون کردم اونور اگه بازم به عقب برگردم همینکارو میکنم