واقعا دل سوختن داره
چن روز گذشت رفتو آمد زن همسایه بیشتر شد و داستان جدیتر شد مامانم گف فامیل همسایه روبرویی تورو دیده خوشش اومده الانم میخان بیان خاستگاری منم گفتم ن مامانم شروع کرد غر زدن ک فک کردی کی هستی چی هستی چیکاره ای پسر ب این خوبی و و و من بهشون میگم بیان خاستگاری
اونموقع سنم کم بود و سرتق نبودم