2777
2789

لطفا نگید همین الان عضو شد اومده شرو ور بگه 

من ۸ ساله خاننده خاموشم بخاطر سنگینی دردام اومدم زندگی و دردها و تجربه های خودمو ب عنوان ی زن ۲۵ ساله ب اشتراک بزارم

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

جان بگو منتظرم 

تابستون بود منم امتحانای پایان ترممو داده بودم تازه خاستکاری پسرعموم رو رد کرده بودم ک عروسی پسر همسایه دعوت شدیم دو روز بعد عروسی مامانم اومد خونه گفت فلانی برات خاستکار اورده خیلی پسر خوبیه منم ندیده گفتم ن و نشنیده گرفتم

دلم میسوزه  طرف اومده از غم هاش بگه  خیلیا اومدن داستان بخونن

واقعا دل سوختن داره

چن روز گذشت رفتو آمد زن همسایه بیشتر شد و داستان جدی‌تر شد مامانم گف فامیل همسایه روبرویی تورو دیده خوشش اومده الانم میخان بیان خاستگاری منم گفتم ن مامانم شروع کرد غر زدن ک فک کردی کی هستی چی هستی چیکاره ای پسر ب این خوبی و و و من بهشون میگم بیان خاستگاری

اونموقع سنم کم بود و سرتق نبودم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   roya1441  |  8 ساعت پیش
توسط   honye_ella  |  8 ساعت پیش