بچه من از روز اول رفلاکسی بود بدم ک ب غذا افتاد حساسیت داد ب هرچی مثلآ چند روز پیش براش سویق گندم درست کردم انقدر بالااورد ک نگو خلاصه ک معدش خیلی حساسه منم از ترسم خیلی چیزارو بهش نمیدم مثل مغزا و آلرژن های اصلی شوهرم و بقیه میگن تو دیوونه ای من هرچی بخام بخرم برای این طفل معصوم شوهرم ی زری میزنه ب شوخی منم محل نمیذارم الان این دومین سریه ک بچم مریض شده هی میگه دکتر نبر از دندونشه و فلان بد ک میبرمش انقدر قیافه میگیره و چرت و پرت میگه ک دلم میخاد دهنشو جر بدم یا مثلآ هر دو ۳ ماه مناسبتی چیزی باشه بچمو میبرم آتلیه ینی مرده و زنده منو میاره جلو چشام انقدر ک نه و نو میاره غر میزنه واقعآ دیگه بریدم حس میکنم هیچکس درکم نمیکنه همه تو بچه داریم دخالت میکنن
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
شوهر پفیوز منم همین بود و هست انقدر بی محلی کن دهنشو ببنده. اتقدر زر زر میکنه ها خستم میکنه. بهش نگو خودت ببر بیار . والا آدم به غلط کردن میفته بهشون چیزی بگه
تهران هستی؟ دکتر ترخانی یا روحی زاده یه بار بیار عالین
ببین تحت تاثیر می هست همونم جر بده،،،اگر میبینی اخلاق خودشه،بشین یه شب باهاش حرف بزن یا بچه روی زن بغل برو خونه بابات بگو تا وقتی آدمیزادی رفتار نکنی وضع همینه
ن حسیس نیست نمیدونم چرا انقدر حیفش میاد واسه این طفل معصوم خرج کنه دیگه مگه ی پماد ان ان چنده بدبخت ترین ادمم زورش نمیاد این چرااینجوری میکنه نمیدونم شایدم واقعآ شوخی میکنه اما نه گاهی هم جدی میگه