همسرم از اول زندگی تو پول دادن خساست به خرج میداد مثلا میخواستم برم آرایشگاه ،میگفت برو اونجا ببین چه قدر تا من پول بزنم گاهی اوقاتمنمیزد تا دعوامون بالا میگرفت
همیشه اینجوری بود تو همه چی میگفتم ماهیانه بهم بده میگفت نه
اما تو خرید لباس اینا اوکی بود اما دو بار درسال همه چی میخرید دیگه بعد اون دلت چیزی میخواست پول نمیداد بخری
اخلاقای بد دیگه ای هم داشت مثل دست بزن .فش دادن .یه بار با کمربند اونقدر زد کلا کبود شدم
محبتم بلد نبود
تا من رفتم درس خوندم و ۴ سال سرکار میرم خداروشکر
با پول خودم چیزایی که دوست دارم خریدم حتی برای من طلا همنمیخرید
تو اون زمانارزونی گرمی ۹۰ تومن
بماند تا اینکه الان چون شاغلم با دو تا بچه به کارای خونه واقعا نمیرسم عذاب وجدانم دارم خودم
اما خب دست تنهام هیچ همکاری تو خونه نداریم
قبلا کمک میکرد اما طوری که ادم پشیمون میشد .
بعد من امشب دلم گرفته بود
گریم گرفت رفتم باهاش حرف بزنم
گفتم از یک شنبه بیرون نرفتم و...
یهو گفت برو به اونمامانت بگو بیاد تحویل بگیره الان یک ساله گیر نمیدم( تو کارای خونه گیر میداد مثلا چرا لباسا مونده تو لباس شویی .چرا از روغن مایع تو این غذا میریزی .چرا از این چاقو استفاده کردی اخرم دعوامون میشد)
مامانم گفت تو مردی با کارای خونه کار نداشته باش
الان میگه بگو بیاد تحویل بگیره خونه آشغال دونیه
یعنی فقط دلش میخواد من تحقیر بشم پیش همه
پیش بچه هامم اونقدر منو سرزنش میکنه