چن سال پیش باعث ی دعوای بزرگ شد بین ما و خانوادش سر شوهرش و چیزا دیگه. ب من و شوهرم زبون درازی کرد
خانوادش ما رو انداختن بیرون از خونشون با فحش و...
یکسال و نیم قطع ارتباط بودن سراغ هم نگرفتن از ما
مجبور شدیم سر ی موضوعی باهاشون صحبت کنیم و زمینه اشتی فراهم شد
مدتی بعدش عروسی کرد
و هیچوقت خونه ما نیومده تا حالا
منم چون واقعا هیچ ارتباطی باهاش ندارم دعوتش نکردم
من و شوهرم بزرگتریم
بعد ب من میگفت بیا خونم خوشحال میشم
فازش چیه
خب
دعوتش کن کدورتا از بین بره
حتی تلفنی یکبار تا حالا اموال ما و بچمون نگرفته. این همه مراسم بعد عروسی یکیش ما رو دعوت نکرد. بعد غیر مستقیم تیکه میان ک ینی من دعوتش نکردم
دقیقا میگفتی ما بزرگترین شما تشریف بیارین بعد ما هم بهتون سر میزنم چرا رک حرفاتون رو نمی زنید
خب وقتی تعارف شده تو باید دعوت اش کنی،معمولا اولینبار و دعوت میکنن عروس و داماد و
