گفتم که اون موقع حساس بودم ولی خانوادم اصرار کردن
که اینجور امتیاز مثبت داره قدر خونه زندگی بهتر میدونه
تخملت میکنه این حرفا صبرش بیشتره
انگار که من زشتم یا هویلام یا کور یا شلم که بخواد تخملم کنه
تحت تاثیر رفتارشون این ازدواج کوفتی قبول کردم چند ساله دارم فقط زجر میکشم نه رابطه باهاش لذت میبرم نه هم نشینشن
مخبت نمکنه بهم نارحت میشم اگرم بکنه تو سرم میگم اینارو با یکی دیگه تجربه کرده داغون تر میشم
عزیزدلم حتما با مشاوره صحبت کن
سعی کن ب گذشته فکر نکنی
حتی یک ثانیه زمان ب عقب برنمیگرده
پسره میشناختن میگفتن تو طلاق زنش تقصیر نداشته
خب حقیقتا اینطور بوده
زنش کم عقل بوده
ولی برای من خیلی خیلی سخته
مثل چی تو گل موندم نه راه پس دارم نه پیش
بعضی وقتا میگم کاش یا من بمیرم یا شوهرم از این زندگی خلاص بشم
نمیتونم طلاق بگیرم چون صد درصد موقعیت های خیلی به مراتب بدتر از الان نصیبم میشه چون زن مطلقه هستم ارزش نداره زن مطلقه تو منطقه ما ولی بیوه چرا
ولی بخدا هر لحظه این زندگی برام کمتر از مردن نیست نه خواب ندارم نه خوراک نه فکر خیال راحت جالب اینجاست حتی پولدار نیستیم موقعیت مالی بدی داریم نمیدونم چطور خانواده تونستن این ظلم در حق دخترشون بکنن
اونا اگه خوب بودن از هم طلاق نمی گرفتن وقتی دونفر از هم طلاق می گیرن یعنی از هم تنفر داشتن وهمدیگه رو نمی خواستن شما جنون گرفتی این چرت وپرتا چیه می گی،خصوصا آقایون که چهلم زنش میشه فرداش میره زن عقد می کنه مردا بی وفاتر از اینان که فکر می کنی
یه وقتایی آدم نباید اصرار کنه که هر چیزی رو بشنوه یا ببینه کاش عکس رو ازش نمیگرفتی
خودا قبول کردی با مرد مطلقه ازدواح کنی
بعد خجالت و حال بدت چیه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
15 ثانیه پیش
22 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
