بعد از پارک دوبلی که رفتم میخواستم دنده عقب برم انداختم تو جوب

elham_kk

عضویت: 1398/01/20

تعداد پست: 40391

آره دیگه فرمونتو صاف نکردی

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی

1404/09/08

|

01:24

1 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

بهارآرمان

عضویت: 1402/08/06

تعداد پست: 1488

احتمالا کلا محاسباتت غلط بوده 

1404/09/08

|

01:24

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

رز_بونیکا

عضویت: 1400/10/15

تعداد پست: 5646

باید صاف کنی ،ولی احتمالا خیلی به لبه جدول نزدیک بودی

1404/09/08

|

01:25

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

فاطمه6374

مدیر استارتر

عضویت: 1397/03/16

تعداد پست: 7319

آره دیگه فرمونتو صاف نکردی

فرمون به سمت راست میچرخوندم مگه به سمت جوی نزدیکتر نمیشد ؟؟

1404/09/08

|

01:25

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

فاطمه6374

مدیر استارتر

عضویت: 1397/03/16

تعداد پست: 7319

باید صاف کنی ،ولی احتمالا خیلی به لبه جدول نزدیک بودی

یعنی خیلی نزدیک به لبه پارک کردم؟

1404/09/08

|

01:26

0 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

رز_بونیکا

عضویت: 1400/10/15

تعداد پست: 5646

یعنی خیلی نزدیک به لبه پارک کردم؟

اره ،تو فرمون اول خیلی اومدی عقب،از تو اینه نکاه کن هروقت لبه حدول تو اینه شاگرد افتاد کافیه دیگه بچرخونش

1404/09/08

|

01:28

1 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب

elham_kk

عضویت: 1398/01/20

تعداد پست: 40391

فرمون به سمت راست میچرخوندم مگه به سمت جوی نزدیکتر نمیشد ؟؟

والا من نمیدونم موقعیت ماشینت چی بوده اون لحظه

ولی آره به راست میچرخوندی نزدیک جوب میشد

در کل باید فرمونو صاف میکردی (اون لحظه خودت باید قضاوت کنی که راست بری یا چپ) بعد میرفتی عقب

زیادی سمت راست بودی همونم رفتی افتادی تو جوب

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی

1404/09/08

|

01:28

1 نفر لایک کرده اند ...

گزارش پست نامناسب