من یه زن داداش دارم
ده تا خواهر و برادرن و وضع پدرشون خیلی ضعیف هست خیلی زیاد و به سختی بچه هاشو بزرگ کرده البته خیلی پدرومادر شریفی داره خیلی خوبن...این زن داداشم از اول زندگی مدااام خواسته داشت انگار از قحطی اومده بود مدام وسیله خونه میخرید و خودش و مقایسه میکرد و مدام میرفت آرایشگاه تتو میزد یا ژل و ناخن ومژه و... مداام جنگ داشتن با داداشم ما هیچوقت دخالت نمیکردیم به ما ربطی نداشت ، داداشم زنگ میزد به خواهرم اشک میریخت میگفت من سه شیفت سه شیفت سرکارم چقدر پول ناخن و ژل و روتختی و مبل بدم دیگه نمیکشم میخوام طلاقش بدم تو ۵سال اول دوبار مبل عوض کردن ده بار روتختی و قابلمه و...خونه هرکس هرچی میدید جنگ راه مینداخت ماهم بخریم.هیچوقت به دوتا بچه اش غذای درست و میوه نداد هرگززز چون باید به چشم هم چشمیش میرسید جوری بود که دیگه دوتا برادرش که رفته بودن خارج هم باید برای زندگی اینا کمک خرج میفرستادن اونقدراز برادراشگرفت که زن یکیشون رفت قهر گفت مگه ما زندگی نداریم کمتر خرج کنه و...
خلاصه ما هرگز خودمون و دخالت نمیدادیم هرگز حتی ۱جمله...
مامانم به برادرم میگفت دوتا بچه داری بساز با خانومت
کم کم گذشت و پدرم فوت کرد ما برای مراسم رفتیم دیدیم این با ۷قلم آرایش و بزک دوزک اومده و اصلا تعارف نمیکنه بریم خونه اش باز گفتیم ول کن بابا زندگیشون آروم باشه تعارف نکنه
تا امسال شاسی بلند خریدن
مامانم رفت خونشون(شهرستانن) تا رسید گفت ۲۰۰میلیون بدهی داریم منظورش این بود پول بدید
من متوجه شدم مارو کلا بلاک کرده من و خواهر و زن داداشم و مامانم و
بعد به دروغ گفت خالم مرده چرا استوریمو ندیدن تسلیت بگن
بعد اون زن داداشم گفت مریم جون فکر کنم بلاک کردی همه رو ما چیزی ندیدیم بهش گفت نه دیدی دلت نخواسته پیام بدی
هفته بعدش از بلاک درآورد راجع به دخترش استوری گذاشت من قلب فرستادم هیچی نگفت
والله خوبه تو خونه ما آدم شدی
علت این اداها و بی احترامی ها چیه
هفته پیش که مامانم خونش بود
من داشتم تلفن حرف میزدم گفت اومدم خونه مریم منم گفتم بره گمشه دیگه ۱۵ساله هی سکوت سکوت کلی حرف زدم
مامانم گفت صدای گوشی بلند بود همه رو شنید
گفتم به جهنم