مسافر بودیم ،بعد ساری نشد بمونیم ،نشان زدیم که از ساری بزنیم بیرون ،بعد اونم جاده خلوت نشونمون داد ،دوتا ماشین بودیم ،جاده مه آلود بود و وحشتناک و تاریک
یکبار اسب دیدیم ،یکبار گوزن شاخ دار ،یکبار گرگ دیدیم و الی ماشالله ،هر کدوم یک مسیر نشون میدادن تا نزدیک میشدیم که بهشون نزنیم ،ناپدید میشدن ،فکر می کردیم دچار توهم شدیم
تا صب رسیدیم به شهر ،از سوپری علت جویا شدیم ،گفت از فلان جاده اومدید ،گفتیم اره ،گفت اونا جن بودن ،شانس اوردین ننداختنتون تو ،چاله یا دره ای