مامانم همش یجوری حرف میزنه هی میگه فلان خوابو دیدم خواباش منو میترسونه مثلا میگه داشتم با همه خدافظی میکردم یا برام خواستگار اومده یا مثلا میگه من عمرم چیزی نمونده و فلان
و من وحشت دارم ۲۶ سالمه مجردم همینجوری هم از تنهایی در عذابم فکر اینکه یه روز مامانمم نباشه داره دیوونم میکنه و اینکه میدونم اگه نباشه و ازدواج کنم همه مراسم هام زجر و ناراحتیه چون دلم میخواد بیبینه من ازدواج کردم
به حق فاطمه زهرا به حق امام حسین خدایا کمک کن