2777
2789
عنوان

نمیتونم آروم شم

45 بازدید | 0 پست

مدتهاست اتفاقای سالهای قبل ذهنمو داغون کرده.شوهرم ویژگیهای خپب زیادداره اما اصلا اهل ابراز علاقه نیس وچندسال اول خیلی اذیتم کرد.توی تاپیکهای قبل هست.

چندین بار ازش خواستم محبت کنه.مثلا بهش گفتم ماهی ی بار،دوماهی ی بار ی گلی بهر بزار بچه ها ببینن.خوشحال شن.یاد بگیرن.هیچوقت تاحالا نکرده این کاررو.تا چتد شب پیش یهو بغض کردم،گریه کردم.اصرار کرد بگو چی شده.گفتم زندگیمون سرد شده،احساسی توش نیس.چن بار گفتم ی شاخه گل بیار ی کاری کن برام.بهم میگه تو خیلی تو جوی.این همه چیز گیر دادی ب گل.بهم میگه البته حق داری.مردی ک پول نداره دیگه شخصیت براش نمیمونه،زن هم هرچی میخواد میگه.بهم میگه همش نیزنی تو سرم،درحالیکه من فقط بهش میگم محبت کن بیشتر،من نیاز ب مخبت دارم‌اگرم غرورم رو له کردم و روشن دارم بهت میگم،چون میگم حتما بلد نیستی.

بهم میگه اولا من پول ندارم.از وسط ماه گیر پول ی آبنبات میشم واسه بچه،تو میگی گل بخر!!به جا اینکه تو این شرایط سختداقتصادی کمک باشی،این حرفا رو میزنی؟گفتمش اخه ی شاخه گل این حرفاروداره،بعدم از همون سیزده سال پیش مال این کارا نبودی،قضیه،قضیه پول نیس،قضیه اهمیت دادنه

بعد بهم میگه من بلد نیستم.تو چته،تو چرا نمیخری؟از من ب بهانه مختلف پول کش برو و گل بخر.اصلا منم از این زنایی دوس دارم ک همش شوهررو سوپرایز میکنن.شوهر از سر کار میاد شمع روشن کزدن و کیک درس کردن.از اون زنایی ک همش میپرن رو سروکله شوهر.

گفتم تو پول ی شاخه گل تو ماه یا دو ماه رو نداری درحالیکه شاغلی،ولی من پول همه اینارو دارم درحالیکه خانه دارم.نمیدونم چکارش کنم.میخوام اهل محبت بشه ک کارای قبلش یادم بره،تازه بدتر میکنه و من موندم با نشخوار فکری.ب اینکه چ بلایی سر خودم اوردم.همیشه میگم قطعا دوستم نداره.کاش ی بار بهم بگه دوستم نداره ک من راحت شم.

البته اوایل ازدواجمون بهم گفت که من ی زن میخواستم مث فلانی(زن داداشش رو گفت).اما بعد تصحیح کردو گفت چنتا ویژگی هوب داره ک دوس دارم تو هم داشته باشی.خیلی به هم ریختم.خیلی

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز