راستش اولش ناراحت شدم ولی بعدش گفتم برات مهم نباشه بیخیالش
ما عقدیم
مثلا من با بابام اینا برم خونه ی داییم از شوهرم سراغی نگیرم میگه تو منو فراموش کردی
ولی امشب از ساعت۷رفتن خونه ی داداشش با خواهرش و اینا تا ۲شب
فقط یبار گفت داریم بازی میکنیم همین سراغی نگرفت
چون نخواستم زهرش کنم هیچی نگفتم
منم بخاطر این نرفتم جاریم الان دوبار همرو دعوت کرده جز من اصلا منو بعد عقدم دعوت نکرد منم کلا خونشون نرفتم تاحالا بی دعوتم نمیرم ولی چون شوهرم و برادرشوهرم باهم خوبن دخالتی نمیکنم تو رفت امدش
از طرفی میگم حق دارم
باز میگم اونم حق داره نباید ادم سمی باشم غر بزنم
نمیدونم واقعا