بعد عروسی بهونه گرفت و گفت نمبخواد درس بخونی
تاپیکم هیت میتونید بخونید
گعت یا طلاق یا درس
گفتم کار
گفت اونم اگر خیلی احتیاج داشتیم
که دیگه الان مبگه اصلا نمیذارم کارم بری.
به خاتوادم گفتم خیلی لحث شد بینشون و باز گفتن کوتاه بیا
منم کوتاه اومدم .
از سری اخلاقاش اینکه حق ندارم تنها برم بیرون حق ندارم با دویتام ارتباط بگیرم
حق ندارم حتی یک شب خونه پدرم بخوابم
خونه بابام خودش میبرم میارم یا بازار و اینا میبرم و میارم