ده روز از زایمانم میگذره سزارین بودم دوروز که از زایمانم گذشت شوهرم رفت شهرستان کار داشت منم پیش مادرم هستم خونه مادرم یه زیر زمین بسته ماننده که یکم دلگیره منم بچه اولمه خونه خودم تو شهرستان حیاط داره و تحملم اینجا کم شده از روزی که شوهرم رفت همش احساس تنهایی و بی کسی دارم زود گریم میگیره بغض دارم حتی پشت تلفن که باهاش حرف میزدم گریم میومد مسیولیت بچه یا تنهایی یا افسردگی بعداز زایمان نمیدونم کدومه مادرمم خیلی زحمت برام میکشه ولی باز تحمل ندارم چکارکنم بنظرتون روز خوب و زود میره شبه که نمیگذره بچمم اذیت میکنه شبا