ما بخاطر محل کار شوهرم یک شهر دیگه این چندروزه اومدیم جریان از این قراره که منو شوهرم عید خونه ی مادرشوهرش دعوامون شد ی بحث کوچیک که برادرشوهرم که مجرد هم هست اومد دخالت کرد و دعوا رو اوج داد...بعد برادرشوهربزرگترم که آدم عاقل خوبی هست همینجا بود زد توی گوشش گفت چرا دخالت میکنی
تازه بجز دخالت تهمت هم زد که گفت مامانت میزنه زیر پات و این حرفا😳😳😳و شوهرم چون میدونست مامانم چقدر بی حاشیه است تکذیب کرد
خلاصه خیلی پیچیده است دعوتمون حالا خلاصه گفتم
از قدیم گفتن زن و شوهر جنگ کنند ابلهان باور کنند
((( در حدی با من بده که حاضر نشد بیاد حتی حفظ ظاهر کنه ی سلام کنه تا دید من اینجام رفت بیرون شوهرمم اصرار کرد بهش بیا نیومد من الان اومدم توی اتاق پیش مادرشوهرم. به شوهرم گفتم منو برسون خونه بابام ک نبینه منو اذیت میشه ((با اینکه مقصر بود و همه میدونن اینو))
با برادرشوهرم دعوام شده بود الان اومدم خونه مادرشوهرم تا دید من اینجام رفت بیرونشوهرم گفت نباید بری باید بمونی تا کی قایم موشک بازی باید باهم حرف بزنید
الان چیکار کنم بنظرتون؟؟؟کاش نمیومدم اشتباه کردم🥲فک کردم ذاتش مثل خودمه پاک و بی حاشیه
(((( خلاصه الان توی آشپزخونه نشستن بنظرتون چیکارکنم؟؟ قرار بود شب بمونم ولی داره بهم بی احترامی میشه.
چقدر پذیرایی و احترام گذاشتم بهش قدرنشناس