پدر سوخته پنج روز پیش بهونه گیر شد خودشو جای پسر پیغمبر زد
منم روز بعدش رفتم تو حموم سرد گریه کردم اومدم تو اتاق سرد گریه کردم پرستاره از شدت مریضیم نتونست رگمو پیدا کنه برا تزریق ایرون خونام لباس سفیدمو کثیف کرد بعدش رفتیم پزشک عمومی کمونده بود از رو تخت بیوفتم از شدت سرگیجه از کار و زندگیم افتادم چند روزه درس نمیخورم گلوم انگار یکی سیم خاردار پیچونده 🗿💔
حوصله هیچی ندارم ، اینهمه سال زحمت بکش پدر سوخته رو معلوم نیست کی پرش میکنه بیاد اینجوری بگه
حتی برام مهم نیست جدا شیم