چرا حسرت؟! اون ازدواج نکرده یا خواستگار نداشته، شما داشتی زندگی تشکیل دادی... اون پدرش شاید خیلی کارها براش نمیکنه و شما نمی بینی... اون که نمیاد بگه ... همونایی که دیده میشه، همه چیز نیست... بعد هم سفر مجردی نره چیکار کنه، بمونه تو خونه گلیم ببافه ؟ که بقیه ناراحت نشن؟؟
با خودت رو راست باش..
یک روز هم میتونی وقتی با بابات بودی، خیلی دوستانه سوالت رو مطرح کنی و بفهمی چرا بابات اجازه سفر بهت نمیداد.. بذار تا خودش برات حرف بزنه
از کجا معلوم شاید دخترعموت هم دوست داره جای شما باشه 🤷♀️
حسود نباش ب فکر زندجی خودت باش شاید اون ظاهرا خوبه زندگیش ته دلش راضی نیس
من بهش گفتم ماشالا پولداری کیش میگردی گفت دوسال پیش رفتم و فلان گفتم منم دوست دارم برم گ وبی پولش نیس گفت مگه میشع تو ایفون ۱۶ داری چرا این حرف میزنی؟ خودش ۱۳ داره ... گفتم میدونی شوهر من چقدر اذیت کشیده اینو برام خریده؟ شوهر من دوسم داره ب خواسته هام توجه میکنه اما نمیدونم چرا دلم راضی نمیشه
خودتم عجله کردی میتونستی آهسته آهسته پیش بری و حقوقتو پس بگیری اما پا رو گذاشتی رو پدال گاز ک یه شبه باباتو درست کنی اگه درست نشد فوری شوهر کنی
از روی صندلی قربانی بلند شو و نقش خودتو بپذیر
مطمئنا سطح زندگی و اطرافیان ما باهم متفاوته
چون تاحالا چیز بدی بین جوونای اطرافم ندیدم همه سبک زندگی سالم خودشونو دارن و درس خوندن ورزش میکنن و به فکر آیندشونن
نمیدونم اطراف شما چقدر زننده ست که انقدر دیدت منفیه
پس از همین حرف خیلی چیزها راجع به تصمیم پدرت مشخص میشه: پدرت نمیخواسته حرف مردم دنبال خودش و بچه اش باشه.
اونی هم که رفته، بقیه درباره اش حرفایی میزنن که نباید.. شاید هیچ کار اشتباهی نکرده ولی بقیه دارن قضاوتش میکنن. شما الان سنت خیلی کمه که بخوای حسرت بخوری... بعد به چهل سالگی میرسی خیلی مسائل برات فرق میکنه. مثلا من خودم تا ۳۴ سالگی مجرد بودم و بعدش ازدواج کردم. و دیر فهمیدم بچه دار شدن میتونه برام یه رویا بشه، الان نزدیک چهل سالمه ولی دنبال اینم که باردار بشم و نمیشم ، خیلی ناراحتم که زودتر ازدواج نکردم.
مبگم بابام ولم نمیکرد هر هفته میرفتیم دهات خراب شدنشون ۷۰۰ کیلومتر 😐نیومدی فحش و نفرین و دعوا بود ک میکرد کتک بود ک نزده باشه کمربند سیم ب من میگفت تو نماز نمیخونی نجسی سر سفره باهام نشین نامزد بودم یادمه روز پدر بغلش کردم پرتم کرد محکم آتیش گرفتم اونقدر گریه کردم تهش شوهرم فهمید ... ن نازی کشیده ن چیزی خرج کرده همه چی خریده اما اون بابای مهربون نبوده هیچ وقت فقط مسخره کرده چاقی فلانی ی کاری کن یکی بگیرتت و فلان
