من از کجا آمدهام؟
ای پرستوها، بگویید
و به کجا خواهم رفت؟
این دل، که به دستِ او دادم
به چه گناهی این گونه میزند؟
من به باغها نگاه میکنم،
انگار که آنجا غریبهام.
من به آسمان نگاه میکنم،
انگار که آنجا را گم کردهام.
ای تقویمِ دروغین، چند برگِ دیگر باقیست
تا از تکرارِ این روزِهای مخدوش، رها شوم