من وقتی 4 سالم بود پدرم فوت کرد، ما تنها تهران زندگی میکردیم و همه خانواده پدری و مادری شهرستان بودن، اون زمان اونا فکر کرده بودن که دیگه بعد این قضیه ما تهران موندگار نیستیم و میریم شهرستان، حتی پدرمم اونجا خاک کردن
مادرم معلم بود، ما هم از یه خانواده خیلی سرشناس شهرمون هستیم. ولی اییییینقدر نگاه های بدی وجود داشت که مامانم همه رو ول کرد و برگشت تهران، باز تهران بهتر بود و قابل تحمل تر
حالا این داستانا برای سال 68،69 هستش
من فکر میکردم الان بهتر شده باشه