همسرم شکاک و بددله یا من اشتباه میکنم

خونوادم خیلی دوسم دارن هوامو دارن پشتم هستن اما مذهبی و تصبی ان مثلا دختر تا شوهر نکنه گوشی دستش نمیگیره 

فک کن دانشگاه میرفتم گوشی داداشم ساده بود بهم میدادن 

یا در میزنن مرد باید باز کنه 

تنهایی حق نداشتم جایی برم وووو... اینا باعث شد زود ازدواج کنم 

نهههه ربطی به ادر نداره 

مثلا بلد نبودم درست بگیرم چادرو یا میفتادم اصن ی وضعی اونم با دوتا بچه دوقلو خدایی خیلی سختم بود 

چادر منظورم

دقیقا 

همه گوشی لمسی داشتن اونوقت من باید میرفتم سرویس تا گوشیه ساده داغونمو دربیارم زنگشون بزنم هییییی😓

[QUOTE=402236769]از چادر ملی که مدلهای مختلفی داره استفاده کن  پوشیدنش راحته [/QUOTE

ابجی چادر هم بزنم شک ندارم بهونه های مختلف میاره تا نرم بیرون .میخواد مطیعش باشم فقط چشم بگم .خب منم ادمم حق زندگی دارم نمیشه تو هررررچی اظهار نظر کنه .زنی گفتن احترامی گفتی عشقی گفتن. من اگه هی خودمو بیارم پایین که اقا راضی باشن پرروتر میشه.

نه ارایش کنم نه لباسی که دوسدارمو میزاره بپوشم نه میزاره کلاسی هنری چیزی یادبگیرم نه میزاره گواهینامه بگیرم خب مگه اسیرم من.زن گرفته برده که نگرفته .خدایی یسری از رفتارای مردا بچگونس هیچ درکی ندارن.

اره بوده 

از اول اینجوری سختگیر بوده ولی شکاک نه 

اوایل ازدواج زباله رو هم نمیزاشت بزارم دم در درو از بیرون قفل میکرد میرفت سرکار 

انلاین میشدم تا ۱۱شب میگف خاموش کن نت رو بگیر بخواب نبینم انلاین باشی 

بزور راضیش

بزور راضیش میکردم بزاره ورتمو اصلاح کنم 

چندین بار مچشو میگرفتم با ی زنی چت میکرد وقتی جریانو پرسیدم کتکم زد دست پیشو میگرفت پس نیفته

خودزنی میکردم از عصبانیت اون انگار ن انگار

روزای خیلی بدی داشتم 

من تو بهترین روز زندگیم(ناراحت ترین ادم روی زمین بودم)چیا که نکشیدم از دستش اونم توروز عروسی .هووووووف 

افرین قاطی داره یوقتایی واقعا نمیفهممش

من تو غربتم غروبی وقتی دلم میگیره دلم برای خونوادم تنگ میشه حس خیلی بدی داشتم ۷ماهه خونوادمو ندیدم خیلی گریه کردم اروم شدم رفتم صورتمو بشورم اومدم که بخوابم شوهرم گف کاپشنمو ندیدی منم عصبی شدم گفتمش اره تو جیبمه بیا درش بیار ولی با جیغاااااا کپ کرد بنده خدا..