از وقتی بچه من دنیا اومده مامانم وابستگی شدید بهش پیدا کرده طوری که یا ما مدام اونجایم یا مامانم اینا خونه من
مادر شوهرم حسودی میکنه زورش میاد مثلا نمونه اش امروز که خونه مادر شوهرم هستم گفتم میخوام برم خونه مامانم اینا امروز سامیار و ندیده کفت خب نبینه فردا ببینه خیلی بدم اومد از حرفش
من بهش آمار نمیدم کجام ولی خودش هی زنگ میزنه کجایی کی اونجاست مجبورم بهش بکم
چیز بدی نگفت
والا حساسی بنظرم 😅
اینجور رفتارا معمولا از این نشعت میگیرن که زیادی پرو کردیم دیگران رو بعد فکر کردن میتونن توی هر مسئله ای دخالت کنن..
خب اونم مادربزرگه،زورش میاد بچه رو همش بکشونی سمت خانواده خودت.نمیگم کارش درسته اما طبیعیه.حالا گاهی یه چیز بی اهمیتی هم بگه دلیل نمیشه واکنش نشون بدی،از این گوش بشنو از اون در کن
اصلا این قصد و ندارم بچم و بکشم سمت خودم الانم من از دیشب اومدم خونه مادر شوهرم بچه همش پیش اون بوده چون بچم هم پسره جوری رفتار میکنم فردا روز تاوان شو ندم ولی مادرشوهرم کلا حسوده و اینکه خب طبیعی هم هست من با مامان خودم راحت ترم
