ولیی امروز عجیب بود واقعن برام .. انگاری من فقط دارم کارمای زبون نیش دار مامانمو میدم
مامانم به فامیلم گفت سیاه.. قیافه نداری واینا.. اون ی شب تا صبح گریه کرد.. من داشتم آتیش میگرفتم.. همش زنگ میزدم بهش تا ناراحت نباشه و تموم شد چون معمولا یچی میگه و فک نمیکنه بهش
منم پوستم سبزه س حتی
امروز یکی دیگ این حرف و بهم زد... ببین میتونسم کلیی جوابشو بدم.. ولییی یهو رفتم تو فکر هیچی نگفتم.. دقیقاا منم اون حسو داشتم..
ینی من زشتم؟!بیین من اعتماد به نفس و عزت نفس واقعن بالایی دارم ولییی این خیلیی اذیتم کرد با توجه به این موضوع
از اون موقع همش دارم خودمو تو آینه نگاه میکنم❤️🩹🤡
همش گریم میگیره.. نمیدونم نمیدونم.. فقط گاهی وقتاا کارای مامانمو میبینم آرزو میکنم بچش نبودم و از آینده میترسم💔شایدم خدا به خاطر همینه که بهم سخت میگیره🥲
حرفی ندارم🤝