خودم روم نمیشه بنویسم دلم قیلی ویلی میشه😐😒😐😒
مراسم ختم یکی از اقوام درجه یک بودم حلوا گرفتن جلوم من دیونه ی حلوا بودم یادم رفت کجا هستم 😐
هی بلند چرت و پرت میگفتم و میخندیدم یک سوم سینی رو خالی کردم
بععد سرمو بالا کردم چشمت روز بدنبییینه 💀🖤
چند جفت چشم خیره بودن بهم چشم غرره میرفتن 😣😭😂
الان ۱۱ سال گذشته ولی هروقت یادش میوفتم حس میکنم وجودم متلاشی میشه
😂😂
شماهم بگین
تو پارک اهنگمیخوندم
روزی ک پا گذاشتم سایت 😢💔
خواهرشوهر مو به چشم خواهر میدیدم
روزی یه کار کردم
کدومشو بگم اخه
کلا آدم حواس پرت و گیج و مظلومیم
حتی نمیتونم اینجا هم بگمش😭💔😂
نمی دونم
هر گوهی خوردم بعدش پشیمون نشدم شد تجربه
آها جلو عموم تو مراسم عقد و اینا گوزیدم اونام گفتن ... فلانی بود (میترسم تعلیق شم)
۸سال گذشته ولی خو
میخواستم برم بیرون .پماد ویتامین آ د که بیرنگه میزدم به لبام و پشت چشام تا برق بزنن.بعد کسی نگام میگرد .فک میکردم عجب چیزیم
نگو با خودش میگفتن این اسکول رو ببین😅
داشتم یک بنده خدایی امتحان میکردم حواسمنبود خیال کردم آیدی عوض شده با آیدی پسرونه داشتم با رفیقم چت میکردم😂😂😂😂😂میخواستم ببینم
اگه یک پسر پیشنهاد بده قبول میکنه یا ن
