ببین قصد داره بین دوتا برادرو بهم بزنه.شوهرشو دور کنه
امشب سرسفره .گفتن برادرم رفته سرکار.همان موقع برادرم امد خونه.
یه طوری لبخند کجی زد به حالت کنایه.شوهرشو نگاه کرد
گفتم چرا میخندید چیزی شده.لال شدن سرشون انداختن پایین
الان چند ساله عروسمون شده.لاله کلا.ولی الان با همه حرف میزنه گرم میگیره
خوب بلده چطور رفتار کنه
کاری به ایناش ندارم.کار به این دارم همیشه خدا مارو کرده مسخره خودشون.پشت سز منو برادرم پیش پدر مادرم حرف میزنن.خرابمون میکننا.امشب خندید.برای اولین بار حرف زدم