بچه بد قلقی دارم . شوهرم کارش یه جوریه که خونه میاد اینقدر خسته هست نه وقتی برای من داره نه بچه .
البته از موقعی که ازدواج کردم شرایط زندگیمون اینه . من خیلی افسرده و بی حس و حال شدم یه مدت کشور غریب بودم اما اونجا دوتا دوست خوب که خانم همکار شوهرم بودندپیدا کردم .
اما الان که توی مملکت خودم هستم ولی یه شهر غریب اینجا نتونستم یه دوست پیدا کنم . پسرم رو یک ماه گذاشتم بره مهد هم مریض شد هم رفتارهاش خیلی بد شد .
توی خونه کافیه باهاش یکم بازی کنم دیگه کلا آویزونم میشه . بیرون ببرمش اینقدر اذیت میکنه که پشیمون میشم. الانم یه مدت همش میگه بریم بیرون . روحیم داغونه نمیدونم چکار کنم