پدرم وقتی داماد این خانواده شده فقط مامانم و یکی دیگه از خاله هام ازدواج کرده بودن بابام بقیه رو هم شوهر میده و توی جهاز هم کمک مادربزرگم کرده.فقط تو شوهر دادن اخری به بابام نگفتن و پنهان کردن.بعد از ازدواج کوچیکه مادربزگم هم فوت میکنه
بابام هر سال برای خاله هام عیدونه و شب چله میبرد و اگه مشکلی داشتن میومدن خونه ما و حتی خونه پدری رو هم از همه خرید و همونطور گذاشت گفت اینم خونه باباتون هر وقت میخواید بیاید و برید
اما همیشه خاله هام حز این کوچیکه با بابام بد بودن و میگفتن چرا فامیل میگن که داماد بزرگه خوبه شوهرای ما هم خیلی خوبن حتی بهترن😐😐😐😂🤦♀️و برای ازدواج من هم همشون قهر کردن و به پدرم بی احترامی کردن هیچکدوم نیومدن حتی بهم تبریک هم نگفتن
حالا خاله کوچبمم که ۳۰ سالشه داره طلاق میگیره و قراره بیاد خونه ما.بابام گفت اونم یکی از دخترام خرجش رو هم چند وقته داره میده گفت از این به بعد هم میدم هر وقت هم خواست ازدواج کنه
حالا خاله هام یکی یکی دارن میان اشتی کنن ولی من دلم باهاشون صاف نمیشه اصلا دست خودمم نیست🤦♀️🤦♀️
حق دارم یا نه؟