همسرم اولویتش خانوادشن و برای خوشحالی اونا منو ناراحت میکنه و میدونم با خانوادش غیبت منو میکنن
واقعا حالم ازشون بهم میخوره
چن روز قهر بودم تو خونه و درنهایت انقد صحبت کرد که آشتی کردم ولی میدونم که اینا همش پیش منه و در حقیقت طرف خانوادشه و همچی رو گزارش میده
نه میتونم دعوا و قهر کنم نه میتونم تحمل کنم که با این اوضاع مث یه احمق بهش خدمات بدم و خانوادشم خوشحال که پسرمون سمت ماست
نفرت دارم از همشون
راه حل حبدین
والا من هرپسریو دیدم اولویتش خانوادش بود
داداشم فقط مارو هیچی حساب نمیکنه
چیکار کنم که حداقل دلم نسوزه که همسرم سمت اوناس و منم مث احمقا هیچی نمیگم
من شوهرم از اول همین بود خر تر شد وبهتر نشد گذاشتم ب حال خودش
منم شوهرم سمت خانودشع اما غیبت نمیکنه پشت سرم و بدمو هم نمیخان خانواده همسرم اما با این وجود میدونم که سمت من نیست گاهی برای رضایت اونا از نیاز های من میزنه
من که نتونستم کاری کنم
همشون همینن متأسفانه درست هم نمیشن😬😁
امیدوارم ب یجایی برسه ک بفهمه خانواده اش کمکش نمیان
فقط در اون صورت عقلش میاد سر جاش
تو هم سمت خانواده خودت باش محل نده ب خانواده شخمی اون
تنها راهش محبت کردنه یک مدت محیط خونتو جوری که اون دوست داره بگیر و همش بگو بخند وشاد باش اونقد که باتو حالش خوب بشه ازخانوادشم یک مدتی اصلا جرف نزن وگله نکن بزار بره بیاد مهم نباشه مطمینمم طرفت میاد فقط کمی صبروزمان میخواد
نمیفهمه متاسفانه
خانوادش از روز اول ازدواج هیچ کاری نکردن تو هیچ مراسمی واقعا
فقط ادعا و توقع
همسرمم یه اخلاقی داره هر چقدم باهاش بد رفتاری میکنن و حسابش نمیکنن بازم رو حساب اینکه خانوادشه براش مهم نیست
من فقط از این میسوزم که کلفت مفتم ، دلم باهاش نیس و ازش کینه کردم ولی چاره ای ندارم جز مدارا
