خواهر شوهرم

خب از اول یادش دادن از زنت بترس

زن امن نیست نباید پیش همسر حرفی بزنی چون یا مثلاً راز نگه دار نیست یا سواستفاده می‌کنه میزنه سرت 

مثلا شوهر من یه تصمیم مالی داره به من نمیگه، از اول خانوادش یادش دادن اگه به زنت بگی تصمیم دارم فلان چیز رو بخرم اگه یهو مشکلی پیش اومد و نتونی بخری زنت بهت سرکوفت میزنه یا ابروت می‌ره. من کم کم سعی کردم با احساس امنیت دادن ترسش رو بریزم. یه چند سال طول می‌کشه اما نسبتا بهتر شده (بازهم تلاش لازم داره)

ترس با سرکوفت درست نمیشه

دست خودش نیست که می‌ترسه 

خب ترسوندنش چی کار کنه بدبخت 

خانواده های آنرمال بچه‌هاشون رو پر از تروما بزرگ میکنن 

اگه شوهرت رو دوست داری کمکش کن از این باتلاق نجات پیدا کنه

زندگی‌ای که توش نتونی حرفت رو به زنت بزنی عذابه 

زندگی‌ای که به زن خودت اعتماد نداشته باشی کابوسه

این مرد از سایه خودشم معلومه می‌ترسه ، بدبخت رو ترسوندن. گناه داره. خانوادش بهش ظلم کردن. 

تو یه پسر بچه یه ساله ناز ببینی که خانوادش آزارش میدن میری به اون پس بچه سرکوفت بزنی و نیش زبون بزنی و دعواش کنی؟ درون همسرت اون پسربچه مظلوم زنده است هنوز. تقصیر خودش نیست که. باید بهش احساس امنیت بدی. تو لاک دفاعی شدیدی فرو رفته. باید با محبت و آرامش و روی خوش کم کم بهش ثابت کنی دنیای بیرون لاک دفاعی جای امنیه. می‌تونه حرفاش رو به تو بزنه ،و هیچکدوم از اون مصیبت هایی که خانوادش بهش گفتن اگه به تو بگه قراره پیش بیاد، پیش نیاد

باید ببینه اون چیزی که ازش می‌ترسه یه توهمه 

راهش دعوا و داد و نیش و کنایه و متلک و قهر نیست