دیروز ساعت رفتیم یه شهری بعد بابام تنها جایی کار داشت در حد یکی دوساعت
ما هم ناچارا داخل ماشین موندیم که ماشین رو پارک کردیم تو یه زمین خالی
بعد یه آقای حدودا ۶۰ ساله در ظاهر محترم با کت و شلوار اومد صاف روبرو ماشین همین که داشت زیپ شلوارش رو پایین میکشید که سرپایی انجام بده کارشو
حالا ماهم تو ماشین داشتیم میمردیم از هیجان بعد داداشم که کلا دراز کشید کف ماشین از خجالت 😅🤣
مامانم مثل مرغ سرکنده هی دست و پا میزد نمی دونست چیکار کنه 🥲🤣😝
منم اول خواستم نگاه نکنم دیدم گوشی تو دستمه خواستم گوشی رو تنظیم کنم که فیلم بگیرم از صحنه 😐🤣🤢
که در این حین مامانم در ماشین رو باز میکنه و مرده چیز بدست فرار میکنه 😐🤣🤣🤣🤢