چقد طول کشید فراموشش کنید؟ از نظر عاطفی چقدر اذیت شدین تا چند وقت دلتنگ میشدید؟ من مثلا یه راه حل گزاشتم واسه خودم هربار دلم تنگ شد ویس هاشو گوش بدم که همش فحاشی و تحقیر و توهین و شرط گزاریه برام.
ولی دنبال راه کار های بیشتری ام.پول گزاف مشاوره ندارم به جز اون. راه حل بگید ازین حال خراب نجات پیدا کنم.چجوری تونستید با خودتون کنارربییاییید؟
اعتیاد داشت میدونستم آینده ای باهاش ندارم ،ی معتاد گردن کلفت
من همه ی تلاشمو کردم درست شه همه چی
نشد
روز به روز هم اخلاقا و کارا و حرفا و رفتاراش بدتر شد
ازش متنفر شدم.
جدایی برام نجات بود ، خلاص شدم از دستش.
دلتنگی ای وجود نداره
ازدواج کرده ولی هنوزم به واسطه ی دخترم داره اذیتم میکنه.
الان بشنوم بلا سرش اومده ناراحت نمیشم هیچ ، معلوم نیست خوشحال هم نشم
اگر مرد خوبی نبود همه ویس ها و عکس هاشو پاک کن تا دیگه نری سمتش
عزیزم یک راهکارش نوشتنه
یک دفتری بردار
با توجه مدت زمان زندگیتون
دفتر میتونه ۴۰برگ
صدبرگ
یا ۲۰۰برگ باشه
شروع کن به نوشتن
و از ب بسم الله آشنایی و ازدواج و زندگیتون بنویس.تک تک روزاتونو
تک تک خاطرات چه خوب چه بدش
رو بنویس
از احساسی که داری
اگه زندگی ططولانی داشتین ممکنه نوشتن چندماه طول بکشه
ولی تکنیک خیلی خوبیه
بعدش اون دفتر رو آتیش بزن و بگو این موضوع همینجا باید بااین خاکسترها تموم بشه و دفن بشه زیر خاک
نوشتن از لحاظ روانی خیلی سبک میکنه آدم هارو
خوشبحالت. من چون خودمم مقصر میدونم از اول ازدواج تا اخرش گاهی عذاب وجدان گاهی خودخوری گاهی دلتنگی میاد سراغم
ازین ور که میبینم بدون من خوشحاله و من تو این حال هام. اتیش میگیره دلم میشکنه. میخام شکایت کنم ازش با مدارکی ک دارم تا حالشو بگیرم
حرف رو که توی دعوا هر کسی ممکنه درمورد رفتن و تموم کردن و اینا بزنه
رازش رو هم ....
یک طرف هم که همیشه مقصر نیست ، همه چیز نسبیه و دو طرفه.
خودتو مقصر ندون گلم
الانم هر چی بوده تموم شده رفته، سعی کن دیگه بهش فکر نکنی خودتو با کار و پیشرفت و هنر و ... سرگرم کن
همه چیز رو هم بسپار دست خدا ، خودش میدونه چجور به بهترین نحو پیش ببره
