2777
2789

من دیروز رفتم کتابخونه  شب قبلش به مامانم گفتم  شام درس می‌کنی بیشتر درس کم منم ببرم 

بیشتر درس نکرد ی ماهه میرم کتابخونه اصلاااا غذا برام درس نکرده همش نوندخیار گوجه میخورم پول هم داشته باشم فلافل 

دیروز فلافل خوردم مریض شدم لعنت بهش صبح گلوم درد میکرد 

دیشبم تا ساعت یک مهمون داشتیم خواهر زادم شد سالشه تا دو نزاشت بخابم برقا همه روشن  خونه پر سر و صدا 

منم حال موندم برا آزمونم گفتم آنلاین میدم 

حالا همش حرف میزنع که تو درس خون نیستی پول حروم می‌کنی 

من امسال کنکورم ۴۵۰۰ اومدم 

چرا اینو به من میگه 

دارم گریه میکنم  

تازه الآنم نمی زاره خواهرم بره خونش بخدا بچه هایش خیلببی منو اذیت میکنن

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

یاد یک دختر خانم افتادم که میخواست معلم بشه ... خودش می‌گفت خونمون هر روز شلوغه و مهمون میاد اما به هر سختی بود برای هدفم تلاش کردم و موفق شدم ... مطمعن باش تو هم میتونی 

عزیزم حرفای پدرت رو به دل نگیر هر چند مادرت یکم کوتاهی میکنه تو خورد و خوراک به کتابخونه بردن. خودت یه روز خونه هستی یه چیزایی رو درست بکن بذار فریزر هراز گاهی تو نون باگت یا... ببر  یا مثلا سالاد ماکارونی و.... فلافل رو هم میتونی یه بسته بگیری مارک بشارت خوبه، بذاری فریزر بمونه خودت با برنامه،  چیزای متنوع درست کن و ببر. 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز