ما ۳ تا جاری هستیم اون یکی که کلا ۴۰ سالش هم سن ما نیست من ۲۸ سالم اون یکی جاریم ۲۷ سالش ۷ سال دقیقا نامزده عروسی نمیگیزه سر زندگیش نمیره دلیلشو واقعا نمیدونم اوایلش فک میکردم واقعا پولداره نمیدوسنتم دختره دروغ گویی هستش خانواده اون بازاری هستن منم پدرم استاد دانشگاه برادرم چندین سال ایران نیست ،روزای اول خیلی جدی میگفت مبلم میخواد از امریکا بیاد لباس عروسم از طلا کار شده منم باور میکردم هر سری میدیمش میگفت این هفته عروسیم دباره هیچ خبری نبود تا ۱ سال بعد هر وقت منو میبینه پشتشو بهم میکنه ،همیشه بهم تیکه میندازه میفهمم رقابت باهام داره ،یه شوهرم میگم پشت جاریم در میاد موندم چیکار کنم باهاش ،صحبتم نمیشه باهاش کرد چون به شدت دختر مودی هستش حتی سر این جاریم شوهرم منو کتک زد که چرا راجبش بد میگی پیش من ولی برعکس شوهر اون تو این زمینه همیشه پشتش
یاد جاری خودم افتادم البته ما سنمون بالاتره نسبت به شما، وقتی میخواست خونه ببینه به من گفت باهاش برم بعد هی می گفت اینجا نه آخه یخچالم از اون بلنداست از اینجا رد نمیشه ماکروفرو اون زمان مد نبود دید من دارم گفت ماکروفر من مدل فلانه وقتی جهاز آورد یخچالش اون مدل نبود ماکروفر هم اصلا نداشت آخه چرا آدم باید دروغ بگه