میگه من نمیام میگه همکارام رفتن بعد ده سال برگشتن میگم اونا بی عرضه بودن نترس تو
آخرش اتقاقا راضی شد اقامت یجا رو بگیریم ولی من میگم چرا اصلا باید موسسه بزنه چرا نباید به دور و بریای خودمون کمک کنه مثلا خواهر زاده خودش از بی پولی داره زندگیش میپاشه میگم به اون کمک کن حداقل میگه به من ربطی نداره