خوشبحال طرز فکرت
پدر و مادر شوهر من،هنوز ۵۰ساله نشدن
بعد همیشه میگن ما از پسرمون انتظار داریم کمکمون کنه ما پیر شدیم، ما جایی رو نداریم ما فقط شمارو داریم بیایم سر بزنیم
یکسره ام به بهانه های مختلف میان خونمون، مدام زنگ میزنن
دیوونه شدم از دستشون
فک کن یبار زنگ زدیم میخوایم بیایم خونتون، گفت نه ما میخواستیم بیایم شما نیاین، بعد خودشون اومدن
یبار بریم خونشون دیگه اصلا نه تعارف میکنن نه رو میدن، باید حتما خودشونم یبار بیان خونه ما، وگرنه ما ۲بار پشت سرهم بریم دیگه معذب میشیم، حتما باید یبار بریم. یبار بیان