خانوما من چن وقته خونه ی بابامم به خاطر بارداریم تقریبا یک ماه . مامانم منو با اصرار برد خونشون چون واقعا حالم بد بود . بعد شوهرمم همیشه این موقع سال میره ۲۰ روز اینا به کشاورزی پدرش کمگ میکنه. این بیست روز رو من کارای شوهرمو انجام میدم. شوهرم پخش لوازم قنادی داره . بعد امسال که باردارم مامانم نمیذاره دست بزنم خودش کارارو میکنه ما هم خب قطعا عوضشو جبران میکنیم. بعد یکی از فامیلای ما برگشت یهو بی دلیل بهم گفت تو شوهرت به کاراش نمیرسه توام چیزی بهش نمیگی. ایندتون خراب میشه بی کار میشین بدبخت میشین و فلان . منم هیچی نتونستم بگم فقط اومدم کلی گریه کردم گفتم خدایا منکه کاری به ایشون نداشتم چرا اینجوری ناراحتم کرد. بعد گفتم خدای این بچه ی تو شکمم جوابتو بده . بعد الان بعد چن روز خیلی اتفاقی بچه اش اسیب دیده خوبم نمیشه هر دکتری میبرن . حالا اون بچه هم عزیزه منه. الان پشیمونم از حرفم. ولی گفتم که هیچ وقت یه زن باردار رو ناراحت نکنین واقعا