دارم وارد۲۳ میشم و شهرستان کوفتی که عین روستا میمونه سن من خیلیم زیاده برای این خراب شده نگین کم سنم و جا دارم سنت بره بالاتر دیگه نمیخوانت همسنام مادر بچن
درس خوندم تو اجتماع بودم شاغل بودم خانواده خوب داشتم ظاهرم مرتب بوده
هر نوع دعا چله ختم نماز نذر و توسل و سوره گرفته تا در خونه خدا ائمه و دعانویسم حتی رفتم
همش زخم زبون همش حرف خانواده و بقیه گریه های مادرم،دیگه خدا اگر میخواست یکیو سرراهم قرار میداد حتی اونام که اشنا میشدم بدرد نمیخورن
معیارمم پول خیلی زیاد نیست دستش به دهنش برسه و اهل خدا پیغمبر باشه و عرزه داشتع باشع کافیه دیگه ذوق و شوقی ندارم