سلام خواهرای خوبم شب بخیر راستش من دوساله ازدواج کردم و از شهر خودم بخاطر شغل همسرم اومدیم تهران و غربتم از طرفی مادرم پنج سالی هست از پدرم جدا شده و بجز منم بچه ای نداره مونده تنها باز به بهانه پدر مادر همسرم تند تند به شهر خودم میام و مادرمم میبینم اما تازگیا متوجه شدم والدین همسرمم میخوان بیان برای زندگی تهران خیلی دلم کرقته که دیگه کی میتونم بیام سهر خودم و دیدن مادرم دیگه دیر دیر میام همش یاد تنهایی مادرم میوفتم و میمیرم توروخدا ازتون خواهش میکنم هرنفر برای مادرم یه ایت الکرسی بخونه که بختش باز بشه و بره سر زندگیش منم دغدغه فکریم کم بشع خدا خیرتون بده منم به نیت هرکی که تاپیکمو لایک کرده و راهنمایی کرده یه زیارت عاشورا میخانم انشالله شماهم حاجت روا بشید
ببین من یه پیشنهاد بهت بدم؟ خودم وقتی انجامش دادم توی زندگیم معجزه کرد.
قبل از هر تصمیمی چند دقیقه وقت بزار و برو کاملاً رایگان تست روانشناسی DMB مادران رو بزن. از جواب تست سوپرایز می شی، کلی از مشکلاتت می فهمی و راه حل می گیری.
تازه بعدش بازم بدون هیچ هزینه ای می تونی از مشاوره تلفنی با متخصص استفاده کنی و راهنمایی بگیری.
امیدوارم روزی برسه بیام براتون بگم عزیز دلم با چادر عروس و دسته گل به همراه شوهر مهربون و خوبش از حرم امام رضا برام عکسشو فرستاد. خیلی دوست دارم در حیاط امام رضا قدم بزنن و آغاز خوشبختیشون باشه لطفا برای برآورده شدنش دعا کنید ،❤️❤️❤️🤲🤲🤲برای عاقبت بخیر شدن همه ی بچه های سرزمینم دعا کنیم❤️❤️❤️برای صالح شدن فرزندم دعا کنید ❤️❤️❤️برای ظهور آقا امام زمان 💔💔مهدی موعود 💔💔دعاکنیم❤️❤️❤️روزی میاد که منم ماشین مدل بالا سوار میشم و از تیکه کنایه های اطرافیان راحت میشم 🤭😍😍آنقدر پولدار میشم که می تونم کابینت و کمد دیواری بزنم، همیشه دست پر برم خونه ،دعاکنید اخلاقم خوب بشه فکر کنم این مورد هم درگرو پول هستش
دوست دارم ببرم اما شهرستانمون بسته اس اگه با خودم ببرمش و از اونطرفم خانواده همسرم بیان بین مادرم و پدرشوهرم حرف در میارن در دهن مردمو که نمیشه بست درد منم اینجاست
از طرفی هم مادرم زن مستقل و اهل کازه نمیتونه خونه بشینه شوهر منم ادم خیلی سرسختیه همیشه میگه مادرت بیاد قدمش رو چشمام خرج پوشاک خورد خوراکش با خودم اما نباید بره سرکار مادر منم که گوش نمیده میترسم بینمون مشکل پیش بیاد
تو شهرخودتون مگه فامیل واقوام نیستن ؟؟؟الان با وجود وسایل ار تباطی دیگه تنهایی سخت نیست اگه جوونه خو ...
چرا پدرش مادرش برادراش خواهراش همه در یک محل هستن سوییت جدا داره در بالای خونه پدرش صبحا از خونه میزنه بیرون سرکاز تا هت شب و حسابی مشغوله اما همیشه نسبت بهش حس عذاب وجدان شدید دارم اون زن برای من کلی زحمت کشیده و در اخر من به حال خودش رهاش کردم الانم که بچه دارم به من و به بچم خیلی وابستس و بعد هر دیدار خدافظی کلی گریه میکنه منم با خودم میگم الان که هستش ازش دورم الان که بهش نیاژ دارم اگه خدای نکرده یروز نباشه دیگه زندگی به وه دردم میخوره
عذاب وجدان نداشته باش نمیشه که بخاطر مادرت مجرد می موندی هرکس زندگی خودش رو داره گاهی تو برو سر بزن ...
مادرم میاد خداشاهده با چه احترامی همسرم ازش پذیرایی میکنه ماهم میایم همینطور اما من بخاطر اینکه تنها فرزندش هستم عذاب وجدان دارم نه تو مریضیش هستم نه تو دکتر بردنش نه تو شادیش