کلا با اکثر دوستای مامانم حال نمیکنم کاری هم ندارم من برون گرام اونی دیگه خیلی جدی درونگرا مامانم برای داداشم چندساله دختر یکی از دوستاش رو زیر نظر داره همه اون دوستای صمیمی خبر دارن منم از دختره وقتی کوچیک بود خوشم میومد ولی الان عین اوسگلا شیرین بازی درمیاره🙄حالا چون مامانم تعصبش دوستاش رو داره من چیزی نمیگم ولی از رفتارم معلومه اخه مثلا همین یدونه که دیروز اتفاق افتاد مامان من پاشد بریم از خونه اون دوستش یهو دید نماز اول وقته گفت نه من یه مغربم رو بخونم حالا سه ساعت تروخدا بریم ولی خوب چون نمازه گفتم اوکی ولی خب تو ذوقم خورد بعد دختر این دوست مامانم روبه من تنهام بود داشت میخندید و میزد به دستش و دستش رو تو هوا تکون میداد🙄دختره ی عقل کم رو انقدر بدم میاد از اونایی که خودشون رو میزنن به شیرینی
شمشیر رو از رو بستن همینه دیگه😂
بنظر بهتر نیست داداشت خودش انتخاب کنه
داداشتون دقیقا کجای ماجرا بود متوجه نشدم؟
انگار بدبخت کلا وجود نداره
چیشد😐
اخه متنی که نوشتید فقط شما و مامانتون و دختره بودید و رفتارهاتون
بنظرم نمیشه خیلی بی اهمیت بود ولی بزارید داستان با منطق داداشتون و مامانتون پیش بره
دختری که شما میپسندید من فکر میکنم مورد پسند مادرتون نیست
چون شما خودتون روحیه تون شبیه منه میگم
ببین اصلا برام اهمیتی نداره که داداشم با کی ازدواج کنه منم دختر اطرافم زیاد هست ولی اصلا و ابدا نمیگم چون داداش منم کامل نیست البته همه ی ما کامل نیستیم ولی میدونی چیه از دختره بدم میاد بیشعوره دلم نمیخواد عروسمون این بشه داداشمم دودله فکر نکن من از خواهرشوهراشم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
