با حسرت از پنجره ب بیرون نگاه میکنم هوا خیلی خوبه دوس دارم برم پیاده روی
چن وقت پیش ب مامانم گفتم بهش بگو میخام کلاس ثبت نام کنم اونم راضی نشد
چکار کنم
شما راهکاری دارین
همه دوستام بخاطر محدودیتم از دس دادم
نمیدونم والا
باید چند بار باهاش بجنگی تا عادت کنه
دختر بچه که نیستی
چراازدواج نمیکنی
با خود بابات برو یا مامانت
دیگه شخص ۳۰ ساله یه زن بالغ هست نباید اینجوری باشه قاعدتا
خونه بابات بابا نمیزاره میری خونه شوهر شوهرت نمیزاره 😕
از همون سن کمتر باید خودتون پافشاری میکردین
یک خانوم ۳۰ ساله که دیگه مستقله
منظورم اینه خودش میتونه تصمیم بگیره
الان برو بیرون. چند بار حرفاشون رو نادیده بگیر
فوقش یکم حرف و دعوا
بعدش بهتر میشه
بدون اینکه اجازه بگیرید برو بیرون بچه نیستی
چند بار دعواتون میشه ولی آخر تو برنده میشی
از چه نظر مخالفت می کنه ،بخاطر امنیت و ...میگه تنهایی نرو یا اصلا دوست نداره شما کلاسی برید و چیزی یاد بگیرید ،یا بخاطر پولشه؟
پس کی میخوان روی پای خودت بایستی؟!!!این مدل والدین رو درک نمیکنم .
چی بگم والا من چیزی که از والدینم خیلی ممنونم اینکه از بچگی تقریبا مستقل بودم مثلا مدرسه کارهای ثبت نام و پرونده آموزش پرورش و اینا رو خودم انجام میدادم ۱۸ سالگی رفتم رانندگی یه سال بعدش گواهینامه گرفتم همیشه اطلاع دادم کجا میرم ولی باز اردو دانشجویی و باشگاه و لیزر و اینا رو همش خودم یا با دوستام داشتم
باید بجنگی باهاش وگرنه تااخر عمر پشت پنجره میمونی
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
8 ثانیه پیش
9 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
