دوستان از وقتی ازدواج کردیم وضعیت روستای شوهرم اینا زمستون خرابه سرده و.... بعد مادرشوهرم اینا میان اینور و شوهرم میره میارتشون و میبره
من فکر کردم امسال نمیبره هفته پیش سر رفتنش ب روشتا دعوا کردیم دیگ الان حرفش شد نخواستم دعوا بشه ولی این میخواد برا گردش بره گف اگ اونا هم بیان میارمشون ک دیگ یبارم داداشم ماشینو نگیره بخاطر اونا
من حالم خیلی بده دوست نداشتم بره شما جای من بودید جیکار میکردید الان مادرشوهرم اینا میخان بگن اره بخاطر ما امد و... درصورتی ک اینا برا گردش میره من خیلی حالم بده دوشت نداشتم بره چون این بره اونام میان شما جاس من بویدد حساس نمیشدید
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
ببین مادرشه میدونم تو خوشت نمیاد اما بلاخره نمیشه جداشون کنی از هم
اگر خیلی بهت فشار نمیاد و ضرر خاصی برا زندگیتون نداره بزار یه کاری براشون کنه
یه دل میگه برم برم یه دل میگه نرم نرم طاقت نداره دلم دلم بی تو چه کنم پیش ای عشق زیبا زیبا خیلی کوچیکه دنیا دنیا با یاد تو ام هرجا هرجا ترکت نکنم سلطان قلبم توهستی توهستی دروازه های دلم را شکستی شکستی پیمان یاری به قلبم تو بستی تو بستی با من پیوستی