ببین برادر من خونه مادرم را کشید بالا فقط سه دنگش را به نام من زد من انقدر حالم بد بود که مادرم خونه نداره و کجا زندگی کنه
و باید مستاجر باشه و گریا و زاری و به مامانم میگفتم بره شکایت کنه
حتی تو فامیل پا در میونی کردن که خونه را پس بکیرن ولی تشد
من سرکار رفتم برای مامانم خونه اجاره کردم
و براش بهشت چیدم
مسافرتش بردم از لباس و ... هیجی کمش نذاشتم
بعد مامانم از خونه اجاره ای که خودم اجاره کرده بودم
منو انداخت بیرون و پشت همون برادرم در اومد
و من هزااااااااار بااااار خداروشکر میکنم که مادر من تو خونه خودش نیست و جایی به نامش نیست