دوساله تو رابطه ایم مامانش مخالفه دلیلش رو دقیقا نمیدونم
دوست داره با دختر فامیلشون که خوشگلم هست ازدواج کنه و هرکاری میکنه همدیگه رو ببینن
خسته شدم از هر روز دعواش با خانوادش بار اخر تو خونه ظرف شکوند و جلو مامانش وایساد
واقعا نمیدونم چیکار کنم از طرفی عاشقشم از طرفی مامانش ازم خوشش نمیاد
باباش و خواهرش راضین فقط مادرش
مرد باشه خانوادش هم راضی میکنه
پسر کسی رو بخواد هیچکس نمیتونه جلوشو بگیره
مامانش خرابش میکنه یا باید منطقی صحبت کنی یا خودت اذیت میشی مامانش تصمیم گیرنده خانوادست؟ اگر حرفارو اون میزنه نمیتونید کاری کنید حقیقتا یا باید خیلی طرفت عاقل باشه یا اون مامانش ادم بشه
فردا ازدواج کنی همین مادر کاری می کنه پسرش خونتو توشیشه کنه
باز خوبه ماله شما تو رو مادرش ایستاد ما یه پسره باهم رفیق بودیم الکی اومد منو امیدوار کرد که آره قصدم با تو ازدواجه رفت به خانوادش گفت خانوادش مخالفت کردن به یه دلیل الکی که آره اینا طایفه خوبی نیستن اینم کلن ارتباطش با من قطع کرد حالا درسته رابطه ای و دوستی با هم نداشتیم و رفیق بودیم و دیدار حضوری هم نداشتیم ولی من انتظار داشتم وقتی میاد میگه علاقه دارم و قصدم ازدواجه تلاششو کنه نه سریع جا بزنه حتی نخواد دوستانه هم با هم در ارتباط داشته باشیم
