به بدترین شکل ممکن
دخترم صب هر کاری کردم بیدار نشد بریم باشگاه
لباس پوشیده بودم وعده قبل تمرین خوردم ولی دخترم گریه کرد که نریم
تسلیم شدم و بر بخت خودم لعنت فرستادم...
همسرم از محل کارش طبق آزمایشات دوره ای و تخصصی که گرفتن مشکوک به سرطان هست
دست و بالمون هم خالیه باید بره دوباره جای معتبر دکتر و آزمایشو...
خسته ام از این زندگی پر از مشکلات و بی پولی
عالی بود
صبحانه خوردم رفتم حرم تا ظهر نماز ظهر وعصر روتو رواق دارالحجه خوندم اومدم نهار خوردم واستراحت کردم الان هم میخوام اماده بشم برم حرم تا اخر شب دعا گوی همه شما دوستان هستم
پای درس بچه پای کارهای خونه بعدش هم خودم درست بخونم همسرم هم درس های کارهای خودش
تولد بودم مثل خرس خوردم
رژیمم مثلا
من درد قبل پریودی گرفتم قاطی کردم 😂همسرم هرچی گفت بیام دنبالت بریم بیرون هم دور بزنیم هم شب بمون فردا صبح از اینجا بریم پیک نیک خواهرش هم اونجا بود هرچی مامان و خواهرش هم گفتن حتما بیا منتظرتیم گفتم نه ممنون باشه برای بعدا و... عقدیم الان خونه مامانم اینا موندم تنها مامانم خوابه حوصله ام سر رفت کفش میرفتم ها 😂
صبح تا ظهر کاراموانجام دادم ظهر اومدم سرکار تا ۸ .۸ برم شام درست کنم
دیروز مغازه نرفتم کلا خونه رو سابیدم،، شب مهمون داشتم کلی برا تولدم سورپرایزم کردن،، امروز دوباره تمیزکاری و به دخترم کیک خامه ای قول دادم بپزم، کیکشو پختم خامه کشی وتزئینش مونده،ژله گذاشتم، شیرینی آلما پختم، آش دوغ پختم، لبو ام غروب میذارم بپزه انشاءالله
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
