منم یکبار توی یک مغازه ی خیلی شلوغ بودم و توی صف برای حساب کردن خرید منتظر بودم یک پسره جوون خودشو خیلی چسبونده بود بهم اولش فک کردم پشت سرش کسیه که اینجوری چسبیده ولی وقتی نگاه کردم دیدم دستش تو شلوارشه و هعی میخواد خودشو بیشتر بچسبونه و با نفر پشت سرش خیلی فاصله داره
من وقتی دیدم تین حرکتشو کارشو عصبی شدم یکی زدم تو گوشش و شروع کردم جیغ جیغ کردن و فحش دادن بهش که تا اینکه دید اسپره فلفل دراوردم فرار کرد بی ناموس
همیشه باید یک صلاحی همراهت داشته باشی