میشه بیشتر بگی😵😵چی شده. چیکار میکنن چ سیاستی بکار بردی ک بازم ب درد نخورده
اوایل غذامون باهاشون مشترک بود ولی کمرم رو شکستن اینقدر ازم کار کشیدن نظافت و پخت و پز و پرستاری از مادر شوهرم که یه دفعه زدم به سیم آخر و گفتم باید غذامون جدا بشه که وقتی غذامون جدا کردم مادرشوهرم تا یک هفته گریه میکرد و قهر بود چون کلفتش رو از دست داده بود حتی دختراش هم می اومدن به دختراش میگفت شما خسته اید بشینید این کار میکنه در این حد
اوایل غذامون باهاشون مشترک بود ولی کمرم رو شکستن اینقدر ازم کار کشیدن نظافت و پخت و پز و پرستاری از ...
بعدش هم که رفت و آمدم کم کردم ولی بازم وقتی مهمون بیاد باید زودتر برم کمک بدم ، هرجا تفریح میریم باید باهم بریم آرزوی یه مسافرت تنهایی با شوهرم به دلم موند هرچی میخریم دخالت میکنن مدام گیر میدن چرا ماست میخری چرا خودت درست نمیکنی چرا فلان لباس رو خریدی چرا اینو خریدی چرا سرکار نمیری چرا توی خونه بیکاری ، که من با سیاست میندازم گردن شوهرم مثلاً میگم شوهرم دوست نداره کار کنم ، شوهرم میگه خودت خسته نکن ترشی و ماست آماده از بیرون میخرم یا تیکه میپرونن سکوت میکنم چون اگر جواب بدم دعوای بزرگی میشه ولی بعدش به شوهرم میگم ببین فلان حرف رو زدن ولی من بخاطر تو و به احترامت جواب ندادم
نه دیگه من صد سال سیاه همچین اجازه ای نمیدم دیگه چی؟
حالا اگر مجبوری بری و هیچ راهی نداری از اول طوری رفتار نکن که توقع ازت زیاد بشه نمیگم بی احترامی کن احترامشون نگه دار پدر بدترین حالت بی احترامی نکن چون زندگیت با شوهرت خراب میشه ولی زیاد سرویس نده همه چی در حد تعادل من اوایل میخواستم خودمو عزیز کنم خیلی بهشون سرویس دادم کار به جایی رسید که کل کارهای خونشون و آشپزی رو میکردم بعدش به جای من مادر شوهرم مریض و خسته میشد باید اونو ماساژ میدادم ولی الان شیش ساله که غذامون جدا کردم ازمن سرحال تره و همه کارهاش خودش میکنه
عزیزم توی پیام های بالا توضیح دادم ، و اینکه هیچ وقت جلوشون با شوهرم دعوا نمیکردم جلوشون به شوهرم احترام میگذاشتم وقتی پشت سر بقیه غیبت میکردن سکوت میکردم یا اصلا توی بحث هاشون شرکت نمیکردم از خانوادم هیچ وقت بد نمیگفتم ، اگر میگفتن فلان کار کن میگفتم شوهرم میگه نه ، و اینکه با اینکه توی یه خونه هستیم هفته ای یکبار در حد نیم ساعت سر میزنم بهشون فقط دعوت کنن میرم خونشون ، باهاشون خیلی صمیمی نمیشم مثل اوایل که هرچیزی بهم نگن