خب پس بیخیالش
نه جاری من از بس عوضی از حرص من برای این تولد میگرفت
یا شوهرم مریض بود براش سوپ درست میکرد
شوخی دستی و شوخی لفظی میکنه
بعد من به شوهرم اعتراض میکنم میگه حرف بازی
من خودم واقعا آخرم ندونستم چطوری حالش و بگیرم فقط
ارتباطم و خیلی باهاش کم کردم