2777
2789

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

کی بلده یک اشنادرمورد مورچه ای که باری رامیکشد ولی ازگوگل نباشه


---

🐜 داستان موری، مورچه‌ای با قلبی بزرگ

در دل باغی سرسبز و پر از گل‌های رنگارنگ، مورچه‌ای کوچک زندگی می‌کرد به نام موری. موری با اینکه جثه‌اش از یک قطره باران هم کوچک‌تر بود، اما دلش به بزرگی آسمان بود. او همیشه با لبخند از خواب بیدار می‌شد، پاهای کوچکش را تکان می‌داد و آماده‌ی یک روز پرکار می‌شد.

یک روز، وقتی آفتاب تازه از پشت کوه‌ها سر زده بود، موری تصمیم گرفت برای خانواده‌اش دانه‌ای بزرگ پیدا کند. او از لانه بیرون رفت، از میان برگ‌ها و شاخه‌ها گذشت، و ناگهان چشمش به دانه‌ای افتاد که از درختی بلند افتاده بود. دانه بزرگ بود، شاید سه برابر خودش. موری با خودش گفت: «اگر این دانه را به خانه ببرم، همه خوشحال می‌شوند. شاید سخت باشد، اما من می‌توانم.»

او جلو رفت، دانه را با پاهای کوچکش هل داد. دانه تکان خورد، اما خیلی سنگین بود. موری عقب رفت، نفس عمیقی کشید و دوباره تلاش کرد. این بار کمی بیشتر حرکت کرد. اما ناگهان پایش لغزید و خودش هم افتاد. پرنده‌ای که از بالای سرش می‌گذشت، با خنده گفت: «تو خیلی کوچکی، این کار از تو ساخته نیست!» اما موری فقط لبخند زد و گفت: «اندازه‌ی من مهم نیست، اراده‌ام بزرگ‌تر از هر دانه‌ای‌ست.»

ساعت‌ها گذشت. خورشید بالا آمد و گرم شد. موری خسته بود، اما دست از تلاش نکشید. گاهی باد می‌وزید و دانه را عقب می‌برد. گاهی باران می‌بارید و زمین را گل‌آلود می‌کرد. اما موری، با پاهای خسته و دل پرامید، ادامه داد. در راه، چند مورچه دیگر دیدند که او تلاش می‌کند. یکی گفت: «می‌خواهی کمکت کنیم؟» موری با لبخند گفت: «اگر با هم باشیم، هیچ چیزی غیرممکن نیست.»

با کمک دوستانش، دانه را هل دادند، کشیدند، و بالاخره به دهانه‌ی لانه رسیدند. خانواده‌ی موری با شادی به استقبالش آمدند. همه فهمیدند که قهرمان واقعی، کسی‌ست که در سخت‌ترین لحظه‌ها، دست از تلاش نمی‌کشد.

آن شب، در لانه‌ی گرم و نرم، موری کنار خانواده‌اش نشست. همه دور دانه جمع شدند و از آن خوردند. موری به آسمان نگاه کرد و با خودش گفت: «هر کسی می‌تواند قوی باشد، اگر دلش بخواهد.»

از آن روز به بعد، موری در دل همه‌ی مورچه‌ها جا گرفت. او نه فقط دانه‌ای را جابه‌جا کرده بود، بلکه در دلشان بذر امید و پشتکار کاشته بود. و هر وقت مورچه‌ای ناامید می‌شد، داستان موری را به یاد می‌آورد و دوباره تلاش می‌کرد.

---


صلوات ⁦❤️⁩💜💙💚💛🧡⁦♥️⁩ 

اولین مشاغلی که تعدیل نیرو کردن حوزه فناوری بود قطعا هوش مصنوعی به راحتی ۹۰ درصد وظایف یه کارمند عادی رو انجام میده مثلا اداره ای که ۱۰ تا پست سازمانی داره بزودی یک نفر واسه هندل کردن کافیه بقیه رو هوش مصنوعی همین الانش هم خیلی دقیق میتونه انجام بده

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز