تو خود متن تاپیکم گفتم
انتظارات بیجا دارن
کللِ داستان اینه
یه مشکلی پیش اومده واسشون
بعد اینا از مامان من مشاوره حقوقی کاملا رایگان گرفتن(۴ ساعت مهمونی اومدن کلشم راجب همین حرف زدن) حالا فامیلن اشکالی نداره
اون بحث تموم شد بعد از اون لا به لای خنده و تو بمیری من بمیرم غیر مستقیم گفتن که تو(خطاب به من) به شوهرت بگو یه کار برا ما بکنه
منم که عادت دارم اینجور مواقع یه لبخند میزنم
گفتم چشم بهش میگم امکانش بود دریغ نکنه
خداییش تا تونست کمک شون کرد
از این بپرس
به اون بسپر
اینجا برو
زنگ بزن
هرررکاری تونست کرد
بعد الان اینا میگن نههه
چون نتیجه چیزی نشد که ما میخواستیم پس شوهرت کم کاری کرده:////
میتونست به همکاری کسی سفارش کنه تو دادگاه هوای ما رو داشته باشن
حالا همسر منم تازه کارِ سابقه چندانی نداره به عنوان یه قاضی که هر کار دلش خواست بکنه
بتونه عم نمیکنه من ذات این مردو میشناسم
واسه داداش خودش نکرد
بعد فامیل مون میگه اونطور که باید نبود:/