سحر دو و پونصد (طی سه مرحله ) جمع کرده بود برا خرید یه چیزی
که هنوز پوله تکمیل نشده بود و قیمتش بالاتر بود
استوریا رو می دید که استوری زن دایی مرحومش رو دید .تولد دختر داییش بود دیشب
و پونصدش رو هدیه داد به دختر داییش
پونصد چیزی نیست ولی دل شاد کردن یه دختر یتیم به نظرم یک دنیاست...
جمله ای زن همسایشون بهش گفت و حالشو خوب کرد این بود
ان شالله بخاطر شاد کردن دل یتیم خدا صد برابرش رو بهت بده